این روزا شدیدا باید درس بخونم راستش خیلی ریز استرس هم دارما که نکنه من اینهمه میخونم اوووووه تا یک ماه دیگه یادم بره یا اصلا یادمم نره باید دوره کنم نکنه نرسم اما کلا روزای بدی نیست. اینکه دارم زندگیمو خودم زندگی میکنم و به تصمیم و زندگیه کسی بسته نیست خیلی خوشحالم میکنه. اینکه میتونم وقتی دانشگاهم هر موقع بخوام برگردم خونه لازم نیس کلی فکر و اجازه و تو نیا من خودم میرم و... واقعا یه چیزایی وقتی برام محدودیت ایجاد میکنه اعصابم رو خورد میکنه دلم میخواد بِکَنَمش. به کسی وابسته نبودن رو دارم ازش لذت میبرم. تحمل کوچیک ترین کاری که شاید کسی بخواد برام انجام بده از سر اینکه دارم بهت لطف میکنم (اصلا هم شاید منت هم نذاره) رو ندارم. میخوام همه کارامو خودم انجام بدم و خدارو شکر میتونم و ازشون لذت میبرم. در کل حالم خوبه خیلی وقت بود شاید ٢ سال میشه که حالم خوب نبود البتــــه تصمیمات اشتباه این جانب هم کم تاثیر نداشت روی اوضاع اون دوران... . پس وقتی که خوبم وقتی که مثل هدای قدیم باد که میاد مست میشم وقتی از چیزای کوچیک زندگیم لذت میبرم این روزامو تلف نمیکنم ، کی میدونه چی دباره قراره پیش بیاد! الان که خوبم...
این عزیز دل هم تازه هم اتاقی من شده. فقط زود ناراحت میشه و قهر میکنه البته خیلیم خوبه باید ازش یاد بگیرم و منم ناراحتیم رو بروز بدم.