بعد یه مدت اهنگ پرتقال من رو گوش کنی نه تنها دلت میگیره بلکه تو این گرمای طاقت فرسا دلت میخواد پاشی جمع و جور کنی بری نمیدونم کجا، الان هوای کجا سرده؟ همونجا

یه سری مسائلی تو ذهنمه که برای خیلیاشون جوابی ندارم اما یه چیزی رو خیلی خوب تجربه کردم و به خاطر همین جواب خوبی براش پیدا شد

باید حواست به زندگیت باشه. زمان میگذره ادما میرن و میان شاید اونا هم حواسشون نیس اما تو حواست باشه.

این چیزایی که الان داری همین چیزای مسخره ی روتین که از زمانی که یادته داشتیشون،کسی ضمانت کرده که همیشه قراره باشن؟ حواست به داشته هات باشه نه اینکه ترس از دست دادنشون زندگیتو بهم بریزه فقط تا زمانی که هستن بیشترین استفاده رو ببر. بیشتر منظورم سلامتی ،شرایط زندگی و ... اینهاست. 

تا چند روز پیش هر روز با اسنپ میرفتم صبح ها بیمارستان و برمیگشتم، رفتن به باشگاه رو عقب مینداختم که اخه الان که نه بزار سر وقتش و ...

چند روز پیش زمین خوردم و یکی از تاندونای کوچیک مچ پام پاره شد

بله یه تلنگر... الان باید حداقل برای ۲ ماه این کفش گنده تو پام باشه. مجبورم با اسنپ برم و بیام باشگاه نمیتونم برم تو بیمارستان از پاویون تا بخش رفتن برام سخته چه برسه بخوام برم پیاده روی و کلا کار هام رو تا جایی که بشه باید مسیرشون رو کوتاه کنم.

این حس عذاب آوره اینکه نتونی یه سری کارا رو بکنی حس محدود شدن... 

خدارو شکر مشکلش جدی نیست و چند ماه دیگه خوب میشه اما ...

حواست به زندگیت باشه که اگه روزی چیزی ازت گرفته شد حسرتش رو نخوری...حداقل زیاد نه

توی بخش از یه بیمار شرح حال گرفتم کارم تموم شد و اومدم بیام بیرون که یه اقاس مسنی که دندون هم نداشت (خیلی گوگولی) به پام نگاه کرد و بگفت پاتون چی شده منم گفتم پیچ خورده یهو دیدم خیلی ناراحت میگه به جان عزیزم دلم میخپاست پای من اینجوری میشد اما پای شما نه

هنوزم مردم دکتر هارو دوست دارن**