یه مدتی میشه که ننوشتم. راستش دلیلشم گم شدن توی روزمرگی های مداوم این روز هامه... چند روز پیش رفتم تو پیج اینستام و پست های قدیمیمو دیدم مثلا یک سال پیش و قبل تر. راستش شاید کسی نفهمه اما من با دیدن سیر عکس هام یه چیزی رو فهمیدم  کوتاه بخوام بگم اینه که عوض شدم. دقیقا عکس هایی که میگیرم دید خودم رو توی اون بازه زمانی نشون میده. قبلا خیلی بی مهابا تر بودم . شاید فقط چندتا عکس به نظر بیان اما برای من دیدم رو نشون میده که مشخصا عوض شده . البته عوض شدن خوبه یعنی لازمه اما مهمه که مثبت بوده باشه یا نه !

در کل اون روز فکرم خیلی درگیر شد که چقدر من خودم رو درگیر مسائل بی ارزشی کردم که به کل از خودم قافل شدم! 

من یک اشتباهی که همیشه مرتکب شدم این بوده که از خودم برای دیگران گذشتم و همیشه اخرش افسوس خوردم. این هم یکی از اونهست. من اینقدر درگیر آدم های اطرافم شدم که به کل خودم رو یادم رفت. راستش واقعا حرسم گرفته الان :)

خب راه چاره همه این حس های بدی که سراقم اومده برگردوندن بعضی چیز به  جایگاه قبلیشونه مثل وبلاگ.

اخرین پستی که گذاشته بودم مال بخش عفونی بوده. خب بعد از اونجا روانپزشکی و  نورولوژی و جراحی بود که واقعا یکی از یکی رویایی تر بود.

روانپزشکی یکی از بخشایی که همه ی آدما باید بگذرونن واقعا همه. اینکه بگم بعد از این بخش من آدم سابق نبودم کاملا بدون اغراق درسته. رفته جزو اولویت های تخصص ام و احتمال زیاد برا ی پایان نامم موضوعم توی همین حیطه است! و راستی این رو هم بگم که عضو پروژه قایم با شک شدم که برای پیشگیری از کودک آزاری جنسی ه و خب حتما به سایت و اینستاشون سر بزنه هرکی اینجا رو میخونه @ghayembashak و  http://ghayembashak.com

خب نورولوژی هم یه بخشی بود که شاید خیلی استاژر جایی نداشت اما واقعا قشنگه و این هم جزو ۳ تای اوله فعلا!

و ۲ ماه دل نشین جراحی... که واقعا قشنگه خیلی خیلی . اما سخت... کشیک های زیاد و بی خوابی و... تنها دلیلی که جزو ۳ تای اول نیست شاید همینه که نمی خوام توی بیمارستان زندگی کنم :)

الانم اولین بخش ترم ۹ ( کی ۹ ترم شد!!!) روماتولوژی ایم و بی صبرانه منتظر سال نو .

و در آخر اینکه دوباره قول میدم بیشتر بنویسم.